ذریه طیّبه

رب هب لی من لدنک ذریة طیبه

ذریه طیّبه

رب هب لی من لدنک ذریة طیبه

ذریه طیّبه

من حجاب را دوست دارم.

۲۷ مطلب با موضوع «والدین نمونه» ثبت شده است

کودک و نوجوان و عاشورا

یکی از جلوه های باشکوه حرکت کاروان امام حسین علیه السلام ، حضور کودکان همراه امام حسین علیه السلام و خاندان مکرم ایشان است. این حضور شورانگیز به شکوه حرکت امام حسین علیه السلام رنگ و بوی خاصی بخشید. برخی از این جلوه ها عبارتند از:

علی اصغر علیه السلام

یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام نوزاد شیرخواری بود که از تشنگی در روز عاشورا بی تاب شده بود. امام، خطاب به دشمن فرمود: «از یاران و فرزندانم، کسی جز این کودک نمانده است. نمی بینید که چگونه از تشنگی بی تاب است؟» در «نفس المهموم» آمده است که فرمود: «اِنْ لَمْ تَرْحَمُوُنی فَاْرحَمُوا هَذَا الطِّفْل» و در حال گفت وگو بود که تیری از کمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم علی اصغر را درید. امام حسین علیه السلام خون گلوی او را گرفت و به آسمان پاشید.

رقیه

دختر سه یا چهار ساله ابا عبداللّه الحسین علیه السلام است که در سفر کربلا، همراه اسیران اهل بیت بود و در شام، شبی، پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست و بی تابی کرد. خبر به یزید رسید. به دستور او، سر مهطر امام علیه السلام را نزد او بردند. رقیه از این منظره، بیشتر ناراحت و رنجور شد و همان روزها در خرابه شام (که محل اقامت موقت اهل بیت علیهم السلام بود) جان داد.

امام محمدباقر علیه السلام

تنها فرزند امام سجاد علیه السلام بود. مادر بزرگوارش، فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام معروف به ام عبدالله است. در کربلا، سه سال و نیم بیشتر نداشت و حوداث خونین عاشورا و دوران اسارت را در حافظه خویش ثبت کرد.

قاسم بن الحسن

نوجوانی نابالغ بود که روز عاشورا در کربلا حضور داشت. وی فرزند امام حسن علیه السلام بود و برخی مادرش را رمله و برخی نفیله می دانند. وی با اصرار زیاد، عمویش حسین علیه السلام را راضی کرد تا به میدان برود.

حمید بن مسلم می گوید:

«در این گیر و دار بودیم که دیدم پسرکی به سوی ما می آید که چهره اش همانند پاره ماه بود. در دستش، شمشیری و در تنش، پیراهنی و اِزاری و نعلینی پوشیده بود که بند یکی از آن دو پاره بود و فراموش نمی کنم که آن بند کفش پای چپش بود. عمرو بن سعید بن نفیل ازدی از وی چون او را دید، گفت: «به خدا سوگند! اکنون بر او حمله می برم.» به او گفتم: «سبحان الله! تو از این کار چه هدفی داری؟ همان کسانی که دور او را گرفته اند و حتی یک نفر از ایشان را باقی نمی گذارند، او را کفایت می کنند.» گفت: «به خدا سوگند! من بر او حمله خواهم کرد». سپس بر او حمله کرد و پیش از آنکه این نوجوان روی برگرداند، با شمشیر چنان بر سرش کوبید که فرقش شکافته شد. پسرک با صورت به زمین افتاد و فریاد زد: «ای عمو جان!» و با این کلمه از حسین علیه السلام یاری خواست.

در زیارت ناحیه مقدسه درباره وی چنین آمده است:

«سلام بر قاسم، پسر امام حسن علیه السلام ، آن نوجوانی که دشمن فرقش را شکافت و لباس جنگی اش را ربود. آن گاه که عمویش، حسین علیه السلام را به کمک طلبید، مانند بازِ تیزپروازی بر بالین او حاضر شد. در این هنگام، امام فرمود: «از رحمت خدا دور باشند قومی که تو را کشتند. آنان که جد و پدر بزرگوار تو در روز قیامت، دشمنشان است».

سپس حسین علیه السلام پیکر او را از زمین برداشت و به سینه چسبانید و به جانب خیمه ها برد، درحالی که پاهای آن نوجوان، به زمین کشیده می شد و در کنار فرزند جوانش علی اکبر و دیگر شهیدان خاندان خویش بر زمین نهاد.

عبد اللّه بن حسن بن علی علیه السلام

وی نوجوان ۱۱ ساله و فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام بود که روز عاشورا وقتی دید سید الشهداء علیه السلام بر زمین افتاده است، برای دفاع از عموی مظلومش به سوی میدان شتافت و جنگید و عده ای را کشت و با تیغ بحر بن کعب به شهادت رسید. برخی هم نقل کرده اند، حرمله با شمشیر، دست او را که در آغوش عمویش حسین علیه السلام قرار گرفته بود، برید و همان جا شهیدش کرد.


ﺷﯿﺦ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺳﺪﯾﺲ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :

ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ ﯼ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ، ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﻠﻘﻪ ﯼ ﻗﺮﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﮐﻨﺪ .. . ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﺣﻔﻈﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ، ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺟﺰﺀ ﻋﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻧﺪ ... ﮔﻔﺘﻢ ﺁﯾﺎ ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﺗﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺮﯼ؟ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﺶ ﮐﻢ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺣﻔﻈﺶ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻡ ... ﺍﺯ ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﻧﺤﻞ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺣﻔﻆ ﺍﺳﺖ ﺗﻌﺠﺒﻢ ﺯﯾﺎﺩﺗﺮ ﺷﺪ ... ﺍﺯ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﻘﺮﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺍﻧﺪ ... ﮔﻔﺘﻢ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻈﯽ؟ ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﻪ !! ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ... ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﻭﻟﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ... ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻮﺩﻡ ... !!! ﺍﯾﻦ

ﭘﺪﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﺩ؟

ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﻡ ﺁﻭﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻌﺠﺐ ﺁﻭﺭﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﻇﺎﻫﺮ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﺮﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﻟﺘﺰﺍﻡ ﺑﻪ ﺳﻨﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ...ﺧﻮﺩﺵ ﭘﯿﺶ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺗﻌﺠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ!!! ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﯿﺮﺕ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻢ ... ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺮﺩﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺍﺭﺯﺩ... 

ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺵ ﺑﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺳﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺍﺭﻡ ... ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭﺳﺎﻟﻪ ﺍﺳﺖ ﺟﺰﺀ ﻋﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ... ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ!!! ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ، ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﺎ ﻗﺮﺁﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ .... ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﺪ ﺍﻭ ﺷﺎﻡ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ، ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺣﻔﻈﺶ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﻫﺪ ﺍﻭ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺰﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﻫﻔﺘﻪ ﺭﺍ ﮐﺠﺎ ﺑﺮﻭﯾﻢ ... ﻫﺮﮐﺲ ﺣﻔﻆ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﮐﺠﺎ ﺑﺮﻭﯾﻢ ...

ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﺑﺪﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﯿﻦ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻭﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻔﻆ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﻭﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺟﻠﻮ ﺑﯿﻔﺘﻨﺪ ... ﺑﻠﯽ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺻﺎﻟﺢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺻﺎﻟﺢ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﺍﻫﻢ ﺻﺎﻟﺢ ﺑﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ...



صحبت های مادر بزرگ جهاد مغنیه

اولین صحبت های ام عماد پس از شهادت نوه اش جهاد. مادر شهید مغنیه در صحبت های خود خدا را شکر می کند که مسیر مقاومت در خانواده مغنیه به شکل مستمر ادامه دارد و شهادت حالا از پسرانش به نوه اش رسیده است. او همچنین می گوید هرگز به خاطر شرایط و موقعیتی که دارد احساس خسران و خستگی نمی کند بلکه معتقد است این مسیری است که باید برای رسیدن به همه چیز آن را طی کرد.

مصاحبه با فاطمه مغنیه:



روایتی از یک شهید متفاوت مدافع حرم حضرت زینب س شهید مهدی یاغی مستند «کرار» در رابطه با زندگی یکی از شهدای مدافع حرم از حزب الله لبنان است که در درگیری با تروریست های تکفیری به شهادت رسیده است. کرار در اصل با نام مستعار نظامی شهید مهدی یاغی فعالیت می کرد؛ مصاحبه با پدر و مادر و همچنین دوستان همرزم شهید و بخش هایی از وصیت نامه تصویری شهید، از جمله قسمت های مختلف این مستند به شمار می روند.

به یاد «ام وهب» افتادم که دشمنان را تحقیر کرد/ جا دارد در تقدیر از این «زن» سروده‌ها سرداده شود/و به عنوان الگوی انقلابی‌گری به جهانیان معرفی شود

وقتی پیام حماسی خانواده شهید کجباف را شنیدم، یاد کربلا و ام وهب افتادم. سر فرزند شهیدش را که دشمنان به خیمه‌گاه انداخته بودند، به میان دشمنان پرتاب کرد و آنان را تحقیر کرد. خدایا این قربانی را با اصحاب ابا عبدالله الحسین(ع) محشور کن که چنین خانواده شجاعی دارد و مایۀ اقتدار جبهه مظلوم مقاومت شده است.

در پی سخنان حماسی همسر شهید «هادی کجباف» که تروریست‌های تکفیری برای عودت پیکرش شرط تعیین کرده بودند، حجت الاسلام علیرضا پناهیان متن کوتاهی را به این همسر شهید و خانواده‌اش تقدیم کرد:

تقدیر سردار جعفری از خانواده سردار شهید هادی کجباف+تصاویر منتشر نشده