نوزادان گریه می کنند و گاهی، هیچ راهی برای خلاصی از گریه آنها وجود ندارد. از آن جا که نوزاد نمی تواند حرف بزند، گریه او ممکن است برای والدینش نگران کننده باشد و از خود بپرسند از کجا بفهمیم مشکلش چیست؟ فهمیدن علت گریه نوزاد، ممکن است در آغاز دشوار باشد، ولی باید توجه داشت که قسمت بزرگی از کار تربیت و بزرگ کردن بچه، آزمون و خطا است و والدین خیلی زود یاد خواهند گرفت که چگونه نیازهای کودک خود را پیش بینی کنند و همچنین باید دانست که گریه های نوزاد دارای حکمت و گاهی منفعت برای نوزاد است؛ ابتدا در زمینه فلسفه و منفعت گریه نوزادان به دو روایت در این مورد اشاره میشود:
امام صادق (ع) خطاب به مفضل فرمودند: اى مفضّل! منفعتى را که در گریستن کودکان هست درست بشناس! در دماغ (مغز) آنان رطوبتى وجود دارد که اگر در آن باقى بماند سبب پیشآمدهاى خطرناک و بیماری هاى بزرگ مىشود؛ مانند از دست دادن بینایى و غیر آن. گریه این رطوبت را از سر کودک بیرون مىآورد و تندرستى و سلامتى چشم او را تأمین مىکند. بدین گونه گریه براى کودک سودمند مىافتد، لیکن چون پدر و مادر این را نمىدانند، پیوسته به خواسته هاى او عمل مىکنند تا گریه نکند. و توجه ندارند که گریه براى کودک بهتر است و نتیجه هاى خوبترى دارد. به همین دلیل ممکن است در بسیارى از چیزها منافعى باشد؛ لذا آنان که مىگویند همه چیز به خود واگذاشته یا بی حاصل است از آن بی خبرند … و اگر آنان به وجود این منافع و حکمت ها پى مىبردند، چنین حکمى نمىدادند که اشیا بىسود و بى حکمت است و این گونه حکم کردن، همان است که از حقیقت اشیا شناختى ندارند و از علت ها و حکمت ها ناآگاه هستند؛ لیکن آنچه را که منکران نمىدانند، عارفان مىدانند.[۸۷]
جابر بن عبد اللَّه انصارى می گوید: حضرت رسول (ص) فرمودند: هر گاه بچه در شکم مادر پدید آمد، اگر صورت بچه به طرف پشت مادرش باشد آن بچه پسر است، و اگر به طرف شکم مادرش باشد، دختر است، دستهاى جنین بر چهره نهاده شده و چانه اش روى زانوها قرار گرفته و مانند فردى مهموم و غمگین است. بچه با یک روده، به روده مادر ارتباط دارد و از همان روده از غذاى مادر تغذیه می کند. این است وضع زندگى کودک تا آن گاه که وقت معین فرا رسد. در این هنگام خداوند فرشته اى را می فرستد و او در پیشانى کودک آینده او را می نویسد و مقدرات و سرنوشت او را تعیین می کند، تمام حالات او را از کفر ایمان، فقر، غنى، صحت و بیمارى را براى او معین مینماید، و هر گاه روزى او از شکم مادر جدا شد آن فرشته کودک را از شکم مادر بیرون می کند، و از شدّت فشارى که در هنگام تولد به کودک می رسد، گریه می کند و ناله سر می دهد و سرش زودتر از سایر اعضاء از رحم مادر بیرون می آید.
هنگامى که کودک از رحم مادر بیرون افتاد، ناگهان از شدت درد و ترس که بر او مستولى مىشود، فریاد بر می آورد. در این هنگام اگر دستى او را مس کند و یا بادى بر بدن او بوزد چنان از درد به خود مىپیچد؛ مانند حیوانى که پوستش را زنده بکنند. در این موقع، کودک گرسنه مىشود و لیکن قدرت ندارد طلب طعام و غذا کند، و تشنه می شود و لیکن توانائى ندارد آب طلب نماید؛ اما خداوند محبت کودک را در دل مادر انداخته و مادر او را از سردى و گرمى حفظ می کند و جانش را در راه کودک فدا می کند، مادر دوست دارد خود گرسنه و تشنه و برهنه بماند، ولی بچهاش را سیر و پوشیده نگهدارد.[۸۸]