ذریه طیّبه

رب هب لی من لدنک ذریة طیبه

ذریه طیّبه

رب هب لی من لدنک ذریة طیبه

ذریه طیّبه

من حجاب را دوست دارم.

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادری» ثبت شده است

بحث شهادت که می شود فاطمه مغنیه می گوید:

مادر من یک زن فوق العاده است.

خبر شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را مامان آرام کرد.

بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم

خطاب به بابا گفت الحمدلله که وقتی شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم.

بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند.

خبر شهادت جهاد را هم که شنید همین طور.

دلم سوخت وقتی دیدمش. مثل بابا شده بود. خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود. جای کبودی و خون مردگی ها. تصاویر شهادت و بابا و جهاد با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم. باز مادر غیر مستقیم آرام کرد من و مصطفی را، وقتی صورت جهاد را بوسید و گفت : ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده. البته هنوز به ارباً اربا نرسیده، لا یوم کیومک یا اباعبدالله .

باز خجالت آراممان کرد.

بعد هم مادرم خودش توی قبر جهاد رفت. همان قبر! سه ساعت قرآن و زیارت عاشورا و دعا خواند در قبر....

شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات

همه منتظر بودند ببینند حال مادر شهید چطور می شود، بی تاب می شود؟
گله ای... حرفی... اما مادر مصطفی چیزی نگفت و محکم ایستاده بود.
پرسیدند :
"حالا شما چه میکنید ...؟"
به علیرضا نوه اش اشاره کرد و گفت:
"مصطفایی دیگر تربیت خواهم کرد .." 

شهید مصطفی احمدی روشن




دعــای خیـر مادر در کنج خانه سالمندان فرزنـد را شرمنده می کند.

زمین خوردن چه زیباست اگر هدف بوسیدن خاک پای مادر باشد...

دست پر مهر پدر و مادر تنها دست هایی هستند که اگر کوتاه از دنیا هم باشند از تمام دستها بلند ترند...

خدایـــــــــــــــــا خودت پناه بچه های بی سرپرست باش ...

.
به سلامتی بچه‌هایی که پول خرید یه دوچرخه رو ندارن اما دلشون پاک و بی ریاست


تو دنیای به این بزرگی..
فقط پدر مادر هستند که حاضراً مثل پاک کن، خودشون رو کوچیک کنند تا اشتباهات ما را پاک کنند...

تنها کسیکه وقتی شکمش را لگد می زنی ازشدت شوق می خندد مادر است.

قرآن و نقش مادر در تربیت جوانان‏ (1)

 

بررسى چهره‏ هاى جوان در قرآن‏


احمد عابدینى‏

از مسائل مورد ابتلا، چگونگى برخورد با جوان براى تأثیرپذیرى بیشتر مى‏باشد. هر کسى راه و روشى پیشنهاد مى‏کند و به گونه‏اى مى‏خواهد با جوان تعامل و برخورد داشته باشد، اما کدام راه صحیح است و ملاک راه صحیح چیست. این گونه پرسش‏ها معمولاً مورد غفلت واقع مى‏شود و اگر کسانى بخواهند راه صحیح یا بهتر را بیابند، به تجربه، آزمایش و آمارگیرى متوسل مى‏شوند.


اما بى‏نقص بودن این گونه راهها مورد تردید مى‏باشد و حتى گاهى مى‏توان در درستى آنها مناقشه کرد؛ زیرا جوان مانند یک شى‏ء بى‏جان آزمایشگاهى نیست و صحنه اجتماع آزمایشگاه نیست. در آزمایشگاه تمامى عناصر، ابزار و اشیاى مورد آزمایش در اختیار آزمایشگر است اما اشیا اختیارى ندارند، بنابراین آزمایشگر با ثابت قرار دادن آنها به جز یکى، میزان تأثیر و تغییرات آن را اندازه‏گیرى مى‏کند یا سپس امر دیگرى را متغیّر و بقیه را ثابت نگه مى‏دارد و ... اما در اجتماع اوّلاً شرایط و اوضاع به اختیار آزمایشگر نمى‏باشد؛ ثانیاً جوان از امور گوناگون اطراف خود، آن گونه که مى‏خواهد اثر مى‏پذیرد یا بر اطراف اثر مى‏گذارد. نیز اراده، تصمیم، عاطفه، احساس، گذشته خانوادگى و تاریخى، خوراک، پوشاک وى و ... در تشخیص و تعیین مسیر او و چگونگى تصمیمش نقش دارد. این همه، قابل اندازه‏گیرى، کنترل و نسبت‏سنجى نمى‏باشد. بنابراین پیدا کردن روش و قانون مناسب براى برخورد با جوان، از این راه، ناقص و حتى ناصحیح مى‏نماید.


راه دیگرى که مى‏توان پیمود و راحت‏تر از راه قبلى است و نتایج آن کم‏نقص‏تر مى‏نماید، همچنین براى ما مسلمانان جاذبه‏دارتر است، بررسى میزان تربیت «جوان»هاى مطرح‏شده در قرآن و شاخص‏هاى تربیتى و تعیین مقدار تأثیر هر یک از آنها بر جوان مى‏باشد.


این راه براى ما راحت است زیرا قرآن آن را مطرح ساخته، با مطالعه آیات در باره «جوان» مى‏توان به آن رسید. مردم نیز با توجه به اعتقاداتشان، براى پذیرش این راه و روش، آمادگى بیشترى دارند. چنان که نتیجه پیمودن این راه مورد قبول مسلمانان مى‏باشد زیرا همه اتفاق نظر دارند قرآن، کتاب هدایت و تربیت است. از سوى دیگر امکانات پیمودن این راه فراهم است زیرا تفاسیر گوناگون وجود دارد و بالاخره پیمودن این راه لازم و حیاتى است چون از یک طرف، با جوانان برخورد داریم و هر فردى دوست دارد ثمره وجودى و امید و آینده خود را، به بهترین نحو تربیت کند. از سوى دیگر چون مسلمان و دیندار هستیم موظفیم قرآن را بشناسیم و با آن برخورد مثبت داشته باشیم. نیز چون قرآن را معجزه جاوید مى‏دانیم و کتابى که «از پیش رو و پشت سرش باطل نمى‏آید»(1) و فرستنده آن خالق انسان‏هاست، اطمینان داریم که آن کتاب به ما بهترین راه هدایت را مى‏نمایاند و ما را به سرمنزل مطلوب سوق مى‏دهد. بنابراین، راه و روش قرآن ما را از راههاى دیگران بى‏نیاز مى‏کند و حتى قابل ارائه به دیگران براى تربیت جوانان مى‏باشد.


قرآن سرگذشت جوان‏هاى متعددى را مطرح ساخته و به ابعاد گوناگون تربیتى هر یک پرداخته است.

تربیت مادر مهمتر از مدرسه است .

مدرسه و کودکستان نمى تواند جاى تربیت مادر را بگیرد.

والدین بویژه مادر در تربیت فرزند باید از خواب و آرامش خویش ‍ بکاهد و با کارشناسى خاص مادرى خود، به زیربناى تربیتى و سازندگى کودک خویش توجه بیشترى نماید، همواره با پرورش جسمى، پرورش روح و روان و اخلاق او را نیز به طور جدى به عهده داشته باشد. مادر در تربیت روانى کودک درس شهامت، شجاعت، سخاوت، بلند همتى و سیادت و بزرگوارى و کرامت نفس را باید به او بیاموزد و سعى کند جبن و ترس و هر چیزى که خود از آن مى ترسد و یا ترس آور است، از بچه دور کند، مثلا، ترس از سوسک، مارمولک، گربه و هر چیز دیگر را از ذهن کودک بزداید و فرزندش را ترسو ببار نیاورد، بلکه از همان دوران کودکى با تدبیر و تجربه شایسته خود درس شجاعت و شهامت و صبر و مقاومت و تحمل بر شدائد زندگى به کودک خویش القا کند و ورزش و شنا و تیراندازى و آموزش هنر به او در حد قدرت و امکانش بیاموزد و نحوه حفظ و قرائت قرآن و حدیث و دانش دین و مذهب و علوم دیگر به او تعلیم دهد و حافظه و استعداد او را درخشان و شکوفا نماید و از هرگونه سعى و تلاش در شکوفا ساختن استعداد فرزندش مضایقه ننماید.

درس سخاوت و سیادت به کودکانتان بدهید

سخاوت و بخشش، صفت پسندیده اى است که مادر به خوبى مى تواند در دستور کار تربیتى خود براى فرزندش قرار دهد، مثلا، به او دستور دهد از خوردنى و اسباب بازى یا میوه و هر چیز مناسبى که در دست دارد به همبازیها و همکلاسیها و دیگران بدهد تا با این نوع بذل و بخشش، خصلت سخاوت بخود بگیرد و حس تعاون و کمک به همنوعان را در روحیه او پرورش دهد و زنده کند و از هر چه بخل و فرومایگى است او را حفظ نماید و اخلاق سیادت و بزرگوارى و احراز شخصیت، متانت و مناعت طبع، صداقت و امانتدارى و وفاى به عهد و هر صفت برجسته اخلاقى و اسلامى و انسانى را براى کودک درسى الزامى قرار دهد. که پدر و مادر در سنین طفولیت این درسها را در خانه و محیط گرم خانواده به کودک بیاموزند و از دنائت و پستى طبع و اوصاف زشت و کارهاى خلاف اخلاق و اظهار هرگونه خشونت و پرخاشگرى، دروغ، افتراء و هر صفت زشت و بد و حرام را مادر باید از روح و روان کودکان پاک و دور سازد و نیز صحنه هاى زننده و وقیحانه از کارهاى زشت مثل فحاشى و دعوا با همسایه و همخانه و یا پرخاشگرى را با همسر و اعضاى خانواده یا دیگرن در حضور کودک خویش انجام ندهند و هر چیز بد را از چشم و گوش و دید و شنید فرزندان دور سازند و محیط زندگى ایشان و محور وجود فرزندان از حرکات زشت، پاک نمایند و روحیه پاک و اصالت و نجابت، فطرت پاک اسلامى و توحیدى وى را همچنان تقویت نمایند.

بلى اولین معلم کودک مادر است، که او بهتر از هر کس مى تواند در محیط سالم منزل کودکانش را به نحو احسن تربیت کند و قدرت دارد کارهاى زشت و بى فضیلتى را از محیط زیست بچه ها دور سازد. بلى ! با اجراى این دستورالعمل اسلامى و تربیتى است که این مادر بهشتى و وظیفه شناس ‍ بهشت را براى کودکانش در زیر قدمهاى خود دارد.

 برگرفته از کتاب پدر، مادر! مرا خوب تربیت کنید، نوشته سید حسن موسوی راد لاهیجانی

سال ۱۳۱۷ ه.ق سید هاشم در کربلا و در خانواده ای پاکدامن که در عشق ورزیدن به دردانه توحید و راز وحدت بین شاهد و مشهود، حسین بن علی(ع) سر آمد و نمونه اند، به دنیا می آید تا در راه معشوق مرگی عاشقانه را تجربه کند. او رسیدن به مقامات عالیه را مدیون عشقی می داند که سینه به سینه از اجدادش به وی رسیده که در این میان مادر نقش مهم تری دارد. می گوید:

مادرم از زنان مومنی بود که به خواندن زیارت عاشورا در هر روز مداومت داشت، طوری که بعد از نماز صبح مشغول تعقیبات نماز و از جمله زیارت عاشورای کامل می شد. او در حالی که برای فرزندانش صبحانه آماده می کرد زیارت را می خواند و انوار و برکات این زیارت عظیم در غذایی که فرزندان از آن می خوردند، جاری می شد و در رگ هایشان سریان می یافت.

سید هاشم حداد فردی است که هنگامی که افرادی از محضر سید علی قاضی می خواهند آن ها را به حداد معرفی کند می گوید: من نمی خواهم مزاحم حداد شوید ایشان سرّ الهی است. و هنگامی که از آیت الله بهجت می خواهند در مورد سید حداد صحبتی بکند می گوید: " حداد سرّ الله است. حداد را هر کسی نمی تواند بشناسد."

حضرت آیت الله نجفى مرعشى قدس سره نسبت به پدر و مادر خویشهمیشه به صورت متواضعانه اداى احترام می کرد، حتى در همان دوران نوجوانى اگر مادرش به او مى گفت: برو پدرت را از خواب بیدار کن، براى وى مشکل بود که با صدا زدن، پدر را از خواب بیدار کند. از ایشان نقل شده است که فرمود: در نجف بودیم، روزى مادرم فرمودند: پدرت را صدا بزن براى صرف نهار تشریف بیاورد، حقیر به طبقه بالا رفتم، دیدم پدرم در حال مطالعه خوابش برده است؛ ماندم که چه کنم، خدایا امر مادر را اطاعت کنم یا با بیدار کردن ایشان از خواب باعث رنجش خاطر مبارکشان شوم؟ خم شدم، لبهایم را کف پاى پدرم گذاشتم و چند بوسه از پاى پدرم برداشتم تا اینکه بر اثر قلقلک پا، از خواب بیدار شد، ایشان وقتى این علاقه و ادب و احترام را از من دید فرمود: شهاب الدین تو هستى؟ عرض کردم: بلى آقا ایشان دو دستش را به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: «پسرم! خداوند عزت تو را بالا برد و تو را از خادمین اهل بیتعلیه السلام قرار دهد».

شیخ مرتضى انصارى بزرگ پرچم دار جهان تشیع و سرآمد فقها مجتهدین امامیه است. او بعد از آن که مدتى در شهر کربلا، در حضور استاد بزرگوارش مرحوم شریف العلماء و سایر اساتید حوزه نجف تحصیل کرد به زادگاهش شوشتر مراجعت نمود. شیخ مدتى تحصیلات خود را در همان جا ادامه داده، دوباره خواست تا براى تکمیل مراتب علمى به عتبات عالیات برگردد. اما مادرش به رجوع دوباره وى راضى نبود. اصرار شیخ انصارى و دیگر افراد براى جلب رضایت مادر بى نتیجه بود تا این که شیخ به مادرش عرضه داشت: آیا اجازه مى دهى تا استخاره کنم و جواب هر چه بود در مقابل آن هر دو تسلیم باشیم؟ مادرش پذیرفت. در جواب استخاره شیخ این آیه آمد: «و لا تخافى و لا تحزنى انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین؛ هرگز مترس، محزون نباش، که ما او را به تو باز مى گردانیم و از رسالت مدارن خود قرار مى دهیم.» وقتى این آیه را به مادرش تفسیر کرد، او خیلى خوش حال شد و به شیخ مرتضى اجازه مسافرت داد. شیخ انصارى در این مسافرت سرنوشت ساز خود به برکت دعاى مادر، توفیق الهى و تلاش و استقامت خویش به بالاترین درجه اجتهاد و مرجعیت نائل شد و پرچم اسلام بر دوش وى قرار گرفته و بزرگ ترین رهبر مذهبى در عصر خود گردید.

هنگامى که به مادر شیخ انصارى گفته شد: آیا از این همه ترقى و عظمت فرزند خویش بر خود نمى بالد و افتخار نمى کند؟! در جواب گفت: رسیدن فرزندم به شکوه و عظمت، براى من تعجب آور نیست چون هر وقت که مى خواستم به او شیر دهم وضو مى گرفتم و با طهارت و پاکیزگى به او شیر مى دادم . بلى، شیر پاک، فکر پاک و شیر ناپاک اندیشه ناپاک تولید مى کند.
آنگاه که مادر شیخ انصارى از دنیا رفت او در فراغ مادرش به شدت مى گریست و در کنار پیکر بى جان مادرش زانوى غم زده و اشک ماتم مى ریخت. یکى از شاگردان نزدیکش او را تسلیت گفته و به عنوان دل جویى اظهار داشت؛ جناب استاد! براى شما با این مقام علمى، شایسته نیست که برای درگذشت پیرزنى که عمرش را به پایان رسانده این طور اشک بریزید و بى تابى کنید. آن بزرگ مرد تاریخ سر برداشته و گفت: گویا شما هنوز به مقام ارجمند مادر واقف نیستید، تربیت صحیح و زحمات فراوان این مادر مرا به این مقام رسانید و پرورش اولیه او، زمینه ترقى و پیشرفت را در من ایجاد کرد. در حقیقت این همه توفیقات من مرهون زحمات و تلاش هاى مشفقانه و مخلصانه این مادر است .