کتابهاى آموزش زبان. خب میدانید، الان آموزش زبان انگلیسى - بالخصوص زبان انگلیسى، حالا زبانهاى دیگر خیلى خیلى کمتر - خیلى رواج پیدا کرده، آموزشگاههاى فراوانى بهوجود مىآورند. خب، مراکز آموزش هست؛ همهى کتابهاى آموزش که خیلى هم با شیوههاى جدید و خوبى این کتابهاى آموزش زبان انگلیسى تدوین شده، منتقلکنندهى سبک زندگى غربى است، سبک زندگى انگلیسى است. خب این بچّهى ما، این نوجوان ما و جوان ما [که] این را میخواند، فقط زبان یاد نمیگیرد؛ حتّى ممکن است آن زبان یادش برود، امّا آنچه بیشتر در او اثر میگذارد آن تأثیر و انطباعى [است] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگى غربى در وجود او بهوجود مىآید؛ این از بین نمىرود؛ این کارها را دارند میکنند.
خب در مقابل اینها باید چهکار کرد؟ در مقابل اینها دو چیز لازم است: یکى کار، یکى ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطهى مهم را باید در نظر [داشت]؛ باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکارى باشد. البتّه در این مورد مسئولیّت صداوسیما خیلى سنگین است، مسئولیّت وزارت ارشاد خیلى سنگین است.»
حقیقتاً باید بگویم که اگر مسئولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسئله کودک و نوجوان را آنچنان که هست، مورد اهتمام قرار دهند، من خیال میکنم خیلی از آنهایی که مسئولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسئله بپردازند. امروز قضیه تربیت کودک و نوجوان، با گذشتههای دور ـ حتی با گذشتههای نه چندان دور، مثلاً با بیست سال پیش ـ خیلی تفاوت کرده است.