حقیقتاً باید بگویم که اگر مسئولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسئله کودک و نوجوان را آنچنان که هست، مورد اهتمام قرار دهند، من خیال میکنم خیلی از آنهایی که مسئولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسئله بپردازند. امروز قضیه تربیت کودک و نوجوان، با گذشتههای دور ـ حتی با گذشتههای نه چندان دور، مثلاً با بیست سال پیش ـ خیلی تفاوت کرده است.
ما میخواهیم از این نسلی که امروز مثل ماده خامی و مثل ذخیرهای در اختیار یکایک ماست، چه ساخته شود؟ آیندهای را که آنها خواهند ساخت و پرداخت و پیش برد، چگونه تصویر کردهایم؟ اگر حقیقتاً به آرمانهای اسلامی و ملی و عظمت ایران و ایرانی و جبران راهی که دستهای استبداد سیاه در این صدوپنجاه سال، دویست سال اخیر ما را در آن کشانده است، فکر میکنیم؛ اگر اینها برایمان مهم است و به آینده به معنای حقیقی کلمه اهمیت میدهیم، پس بایستی به تربیت کودک و نوجوان خیلی بپردازیم، درباره آن خیلی فکر کنیم و اهمیت آن را خیلی بشناسیم؛ که احساس میکنم برای برخی از مسئولان امور فرهنگی ـ دستاندرکاران ـ مسئله به این شکل مطرح نیست!
امروز کودک ما ـ چه برسد نوجوان ـ آگاهی و هوشیاریای دارد که داده تردیدناپذیر جوّ و فضای انقلاب است. در گذشته این آگاهیها، این آزادیها و این روح استفهام و این میل به دانستن، نبود. دسترسیهایی هم وجود دارد که در واقع دسترسی کودک ما، یک منبع فرهنگی نیست, بلکه با دید درست، دسترسی مراکز هدایتکننده فرهنگ در سرتاسر دنیا برای القای مقاصد استعماری به کودک ماست. قضیه از این طرف مطرح است. وقتی که ما از یک متاع فرهنگی فاسد که از طرف دشمنِ کشور، دشمنِ مردم، یا لااقل یک بیگانه بیعلاقه ـ از اینکه دیگر کمتر نیست ـ حرف میزنیم، بعضی خیال میکنند که ما از دسترسیهای فرزندان خودمان ناراحت و نگران هستیم یا شکایتی داریم. میگویند: «آقا! جوانند، بگذارید بفهمند!» کأنّه ما میخواهیم جوانمان نفهمد! ما از دسترسی بیگانه به ذهن فرزند خودمان نگرانیم. قضیه از آن طرف، قابل مطالعه و بررسی است.
بچه شما در آغوش شما، در مدرسه شما، در کتابخانه کانون و جلوِ روی شماست و شما برای او فکرهایی، آیندهای و امیدواریای دارید. ناگهان مشاهده میکنید دسترسی یک نفر که حداقل بیگانه است ـ شما با این بچه خویشاوندید، شما معلّمش، پدرش، یا مربیاش هستید, لیکن او بیگانه و بیعلاقه به سرنوشت این بچه است ـ به این بچه، از راه همین کالاهای فرهنگی متداول و رسانههای گوناگون خبری و فرهنگی، بیشتر از شماست! این، جای نگرانی است و امروز این وجود دارد؛ چه من و شما بخواهیم، چه نخواهیم!
نتیجه چیست؟ این است که ما باید گردشِ کار را تُندتر کنیم. ما باید بیشتر تلاش کنیم و میتوانیم. من اعتقاد دارم ما میتوانیم بهتر، عینیتر، دقیقتر و سریعتر کار کنیم و نگذاریم.
پس نکته اول، در مورد اهمیت کار بر روی کودکان و نوجوانان است. من به شما عرض کنم که شما مربی عزیز، شما که در کتابخانه با کودک مواجه میشوید، شما که قصه میگویید، شما که کتاب میفروشید، شما که کتاب میخوانید و شما که در کار هنری و آفرینش هنری خودتان، آن کودک را مخاطب قرار میدهید، بدانید که الان درست روی نقطه اصلی و اساسی حرکت میکنید. شما درست آن کاری را که باید انجام گیرد انجام میدهید. آن کسی میتواند از کار خود، شاد و خشنود و از رضای الهی خاطرجمع باشد که خلأِ لحظه را پر کند. خلأِ لحظه این است و شما این خلأ را پُر میکنید. پس این نکته اول در مورد اهمیت کار بر روی کودکان و نوجوانان است یا به تعبیر بهتر، برای کودکان و نوجوانان است که در حقیقت برای آینده، برای خانوادهها، برای کشور و تاریخ است.