ذریه طیّبه

رب هب لی من لدنک ذریة طیبه

ذریه طیّبه

رب هب لی من لدنک ذریة طیبه

ذریه طیّبه

من حجاب را دوست دارم.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولادت» ثبت شده است

                       

                    

سلام

برای تعریف داستان ولادت امام علی علیه السلام می شه کعبه ای درست کرد و قسمتی  که کعبه شکاف برداشت رو با گل تزئین کرد و داستان ولادت رو برای بچه ها تعریف کرد و بعد بچه ها برند طواف کنند و اون قسمت رو بوس کنند  و موقع چرخیدن به  دور کعبه این شعر بخوانند:

آسیاب بچرخ می چرخم
دور علی می چرخم 💕

قبله ی من همینه 
امام اولینه💕

آسیاب بشین می شینم 
عشق علی دینم 💕

دشمنی با دشمنات 
حک شده رویه سینم 💕

آسیاب پاشو پامی شم 
فدای مولا می شم💕

نوکر عاشقای 
حضرت زهرا می شم💕

آسیاب بایست می ایستم 
بدون که تنها نیستم 💕

دست علی یارمه 

خودش نگه دارم💖💕

کعبه ی توی شکل 4 تا جعبه کارتون هست که کنار هم قرار گرفته و برای اینکه ارتفاعش زیاد شه در کارتون از دو طرف باز شده...

داستان ولادت:

فاطمه بنت اسد" نه ماه برای تولد فرزندش انتظار کشید و وقتی درد زایمانش گرفت،به مسجد الحرام رفت وبا خدا این¬گونه مناجات کرد:« پروردگارا! من به تو و پیامبران تو و کتاب هایی که تو فرستاده ایی ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم(ع) را هم او که این خانه را بنا کرد(در یگانگی تو)تصدیق می کنم. پس به حق کسی که این خانه را ساخت و به حق فرزندی که در شکم دارم، زایمان را برمن آسان کن.» پس این مناجات، دیوار کعبه شکافت و فاطمه بنت اسد،وارد کعبه شد و دیوار، دوباره به حالت اول خود برگشت.سه روز از این ماجرای حیرت انگیز گذشت و در روز چهارم فاطمه بنت اسد در حالی که فرزندش علی(ع) را در آغوش داشت از خانه¬ی خدا بیرون آمد و یک ¬راست به سوی خانه ی خود رفت. ابو طالب از دیدن پسرش خوش حال شد. به اذن خدا، علی(ع) زبان باز کرد و به پدر سلام داد. وقتی رسول خدا(ص) برای دیدن پسر عموی نو رسیده اش آمد،علی(ع)از خوش حالی تکانی خورد و به پیامبر(ص) لبخندی زد و گفت:«سلام بر تو ای رسول خدا.»

                                                                      منبع: کتاب لبخند ستاره ها کاری از آقای غلامرضا حیدری ابهری

محمد بن بابویه مشهور به شیخ صدوق، از نامی ترین دانشمندان مسلمان و سرآمد محدثان شیعه است. پدرش، علی بن بابویه سالها با دختر عمویش ازدواج کرده بود ولی فرزنددار نمی شد. وی در سفری که به بغداد آمده بود، با حسین بن روح نوبختی، نایت خاص سوم امام زمانعج الله تعالی، ملاقات کرد و از او خواست تا نامه ی وی را به محضر آن حضرت تقدیم نماید.

حسین بن روح نامه را گرفت و به محضر امام عصرعج الله تعالی رسانید. جواب از ناحیه ی آن حضرت چنین بود:

«از این همسرت فرزندی نخواهی یافت. در این خصوص برای تو دعا کردیم. به زودی پروردگار از همسری دیگر که از دیلمیان خواهد بود، دو پسر نیک سرشک، دانشمند و پر برکت روزی ات خواهد کرد».

دیری نپایید که علی با زنی دیلمی ازدواج کرد و از وی صاحب دو فرزند شد که به ترتیب آنها را محمد و حسین نامید. در اندک زمانی هر دو پسر از دانشمندان بزرگ عصر گشتند. محمد در همان سنین جوانی بر مسند تدریس نشست و از همان زمان شروع به تالبف و تصنیف کرد و به مقام پیشوایی و مرجعیت علمی و دینی شیعیان رسید. فقهایی سالخورده و محدثانی نام آور در درس وی شرکت می کردند و وقتی از نبوغ فوق العاده، سرعت ذهن و حافظه، و وسعت دانش و اندیشه ی او در شگفت می شدند، نابغه ی جوان می گفت: چرا تعجب می کنید؟ مگر نمی دانید من به دعای امام زمان متولد شده ام؟