ذریه طیّبه

رب هب لی من لدنک ذریة طیبه

ذریه طیّبه

رب هب لی من لدنک ذریة طیبه

ذریه طیّبه

من حجاب را دوست دارم.

۵۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کودک» ثبت شده است

شیخ جعفر کاشف الغطاء از نوابغ علمی شیعه، در مواظبت بر سنن و آداب اسلامی و گریه و مناجات سحرگاهی کم نظیر بوده است. مشهور است که آن بزرگوار در زیر ناودان طلا برای تمام فرزندان و نوادگان خویش تا قیام قیامت دعا کرده و رتبه ی علم و اجتهاد در دین را برای ایشان طلب فرموده است. از همین روست که تمام فرزندان و نوادگان او تا عصر حاضر جملگی از بزرگان فقه و اجتهاد و از نوابغ علمی جهان و مرجع و پناه محکمی برای مردمان بوده اند. در احوال تنها فرزند پسر او، حاج شیخ محمد باقر، نوشته اند: آن بزرگوار، بهار علم و عمل در سایه سار شریعت بود. در ایام ریاست معنوی او بر مسند شرع، عموم مردم زندگی خود را به راحتی گذراندند. آن راد مرد الهی در ماجرای قحطی سال 1288 ه.ش که در آن حتی آدم خوری باب گشت، تمام دارایی و املاک خود را که فراوان هم بود، فروخت و جان فقرا را نجات داد تا جایی که به هنگام وفات در عتبات، بیست هزار تومان قرض و بدهکاری و در عوض ذکر خیر جاودان و فرزندانی صالح و پاک نهاد از خود بر جای نهاد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در روز چهارم تیرماه ۱۳۶۷، زمانی که رئیس‌جمهور ایران بودند، به درخواست دکتر سید علیرضا مرندی -وزیر پیشین بهداشت و درمان- در مراسم افتتاح طرح «بسیج سلامت کودکان» شرکت کردند و پس از سخنرانی در آن مراسم، با خوراندن قطره‌ی فلج اطفال به چند کودک، فاز عملیاتی این طرح را افتتاح کردند. ایشان در آن سخنرانی، از کودک به عنوان یک ذخیره‌ی ارزشمند و بی‌بدیل برای آینده‌ی جامعه یاد می‌کنند که خانواده‌ها و مسئولان و مدیران جامعه باید نسبت به سلامت جسمی و روحی آن اهتمام ویژه داشته باشند. دکتر مرندی خاطرات خویش از این رویداد را در قالب عکس‌نوشت روایت می‌کند و در ادامه به ماجرای فرمان رهبر انقلاب به فرماندهان نیروی مقاومت بسیج در سال ۱۳۷۳ برای اجرای طرح «بسیج واکسیناسیون فلج اطفال» می‌پردازد.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/22995/B/13920404_0122995.jpg

نقش حیا در تربیت کودک: 




قصد تربیت کردن:


 


معنای تربیت!



عکسبرداری کودک از رفتار ما: 



احساس کنند که میتوانند درست بیندیشند، درست بفهمند و درست فرا بگیرند. اگر کشوری بتواند خود را به این‌جا برساند، توطئه‌ها و گمراه‌گریها در آن اثر نمیکند. این چیز خوبی است، اما این با جنجال و غوغا و های و هوی و روزنامه بازی و امثال اینها درست نمیشود؛ به‌دست معلّم درست میشود. توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی را معلّم پایه‌گذاری میکند. شما هستید که در داخل مدارس خودتان، این کودک را از هفت سالگی تحویل میگیرید و در هجده، نوزده سالگی تحویل دانشگاه میدهید. اساسیترین و مهمترین دوران عمر این کودک، با شما معلّمان است. باید کشور و جامعه روی این مسأله حساب کنند. معلّم، یعنی آن کسیکه میتواند خصوصیّات اخلاقی خوب را در بچه پرورش دهد؛ معلومات خوب را به کودک بیاموزد؛ فکر کردن را به کودک بیاموزد؛ استقلال رأی را به کودک بیاموزد؛ ایستادگی در مقابل باطل و مجاهدت در راه حق را بهکودک تعلیم دهد.
 
عزیزان من؛ معلّمان و معلّمات عزیز! در سر کلاس، نه فقط درسی که شما میدهید، بلکه نگاهی که میافکنید، اشاره‌ای که میکنید، لبخندی که میزنید، اخمی که به‌رو میآورید، حرکتی که انجام میدهید و لباسی که میپوشید، برروی دانش‌آموز اثر میگذارد. ما در مراجعه به خود اگر، عمیقترین احساسات و عواطف و حالاتمان را ریشه‌یابی کنیم، در انتهای خط، یک معلّم را مشاهده میکنیم. معلّم است که ما را میتواند شجاع یا جبان، بخشنده یا بخیل، فداکار یا خودپرست، اهل علم و طالب علم و فهم و فرهنگ، یا منجمد و بسته و پایبند به تفکّرات جامد بار بیاورد. معلّم است که میتواند ما را متدیّن، با تقوا، پاکدامن، یا خدای ناکرده بیبندوبار بار بیاورد. معلم چنین نقشی دارد. این ارزش معلّم است؛ این تأثیر معلّم است؛ این گره‌گشایی معلّم در مسائل عمده زندگی ما و نسل آینده ما و جامعه ما و کودکان ما و تاریخ آینده ماست. حال با این نقشی که معلّم دارد، جامعه، کشور، مردم، دولت و نظام باید درباره مسأله معلّم چگونه فکر کنند؟ ما نمیخواهیم در این صحبتهایی که راجع به کارگران و معلّمان میکنیم - تکلیف را بار بردوش این دو قشر کنیم؛ نه، همه‌مان تکلیف داریم. مردم عادّی هم که خارج از این دو قشرند، نسبت به اینها تکلیف دارند؛ دولت هم تکلیف دارد؛ کلّ نظام تکلیف دارد؛ مجلس تکلیف دارد؛ همه در قبال این دو قشر تکلیف دارند. البته من نمیخواهم مسأله را فقط در بُعد معیشتی منحصر کنم. معیشت، یک ضرورت است؛ اما همه چیز نیست. آنچه مهمتر از مسأله معیشت است، قدرشناسی و ارزشگذاری است. باید مقام معلّم در جامعه به‌گونه‌ای باشد که اگر از یک جوان بپرسند شما میخواهید در آینده چکاره شوید، بگوید معلّم. کارگر باید مقام و وضع و شرافتش طوری شود که اگر به جوانی یا کودکی گفتند شما ارزش و منّت کدام قشر را بیشتر میپذیرید، بگوید کارگر.
 

 

تهاجم فرهنگی یک حقیقتی است که وجود دارد؛ میخواهند برروی ذهن ملّت ما و برروی رفتار ملّت ما - جوان، نوجوان، حتّی کودک - اثرگذاری کنند. این بازیهای اینترنتی از جمله‌ی همین است؛ این اسباب‌بازی‌هایی که وارد کشور میشود از جمله‌ی همین است که من چقدر سر قضیّه‌ی تولید اسباب‌بازی داخلیِ معنی‌دار و جذّاب حرص خوردم با بعضی از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البتّه بحمدالله ظاهراً اینجا یک تصمیمی در این زمینه گرفته شد، حالا ان‌شاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایی بشود. خب، دوستان ما آمدند در یکی از دستگاه‌های فعّال و مسئول، عروسکهای خوبی درست کردند؛ خوب هم بود؛ اوّل هم حسّاسیّت طرف مقابل را - یعنی مخالفین را، خارجی‌ها را - برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربی و مانند اینها، این [عروسکها] را درست کردند؛ ولی نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسری را، یک دختری را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچّه‌ی ما اصلاً نمی‌شناسد - ببینید، پیوست فرهنگی که میگوییم اینها است - خب، یک عروسک است فقط، در حالی که مرد عنکبوتی را بچّه‌ی ما میشناسد، بتمن را بچّه‌ی ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کرده‌اند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که میبیند همان عروسکی که در فیلم داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش میگوید این را برای من بخرید؛ عروسک را می‌شناسد؛ این پیوست فرهنگی [است‌]. شما بایستی این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست میکردید برای اینکه این عروسک معرّفی بشود پیش بچّه‌ها؛ بعد که معرّفی شد، آن‌وقت خودشان میخرند، [ولی‌] وقتی معرّفی نشد، بازار ندارد و ورشکست میشود؛ و ورشکست شد. یعنی یک چنین دقّتهایی را بایست کرد. به‌هرحال این تهاجم فرهنگی به این شکل یک واقعیّتی است.
بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۱۳۹۲/۰۹/۱۹

مقام معظم رهبری(ره):


 
دکتر عباسی:

 
گزیده بیانات مقام معظم رهبری(ره) در مورد پرورش تفکر کودک در ادامه مطلب مشاهده کنید.
 


دریافت
حجم: 8.16 مگابایت



دریافت

حقیقتاً باید بگویم که اگر مسئولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسئله کودک و نوجوان را آن‌چنان که هست، مورد اهتمام قرار دهند، من خیال می‌کنم خیلی از آنهایی که مسئولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسئله بپردازند. امروز قضیه تربیت کودک و نوجوان، با گذشته‌های دور ـ حتی با گذشته‌های نه چندان دور، مثلاً با بیست سال پیش ـ خیلی تفاوت کرده است.